در عصری زندگی می کنیم که مردم به ندرت خصومت هایشان را آشکار می کنند. همچنین قواعد اجتماعی، نظامی ، تجاری و … تغییر کرده است. مفهوم کلمه دشمن نیز از این قائده جدا نیست.
به علاوه به رغم رقابت آمیز شدن روابط مردم، تهاجم و خشونت علنی منع شده است. بسیاری از مردم آموخته اند که زیرزمینی کار کنند و به صورت غیرمنتظره و موذیانه کمبودهایشان را جبران نمایند.
عده ای دیگر هم برای تحقق بخشیدن به خواهش ها و خواسته های نه چندان معقول شان، صورتک بر چهره زده و نقش دوست یکدل و صمیمی را بازی می کنند.
اما گاهی اوقات شما بدترین دشمن خود هستید. به جای این که در زمان حال غوطه ور شده و از این جا و اکنون استفاده کنید و با آن چه که اکنون هست در جریان باشید ،
وقت ارزشمندتان را با خواب و خیال درباره ی آینده ای که هیچ تضمینی بر آ« نیست سپری می کنید. و از آنجایی که هیچ چیز جنبه فوریت و اضطراب ندارد در انجام هر کار تنها از نیمی از نیروی مفیدتان کار می کشید.
در واقع تنها زمانی می توانید در میدان زندگی در اوضاع و احوال تان تغییری ایجاد کنید که تحت فشار عوامل بیرونی باشید. باید در موقعیتی قرار گیرید که در صورت اتلاف وقت و منابع تان موقعیت تان سخت به خطر بیفتد.
اگر سست و لرزان نباشید و احساس شکست نکنید، شکست نمی خورید. پیوندتان را با گذشته قطع کنید. به قلمرویی مجهول و ناشناخته گام بگذارید تا ناچار باشید برای فرار از خطر ، به هوش و ذکاوت و نیرومندی تان متوسل شوید.
تنها زمانی از تمام استعدادها و قابلیت هایتان مایه می گذارید که پل های پشت سر را سپری کرده و یقین داشته باشید که در صورت برگشت به عقب ممکن است در قعر سقوط کنید.

چگونه سراغ کارهایی برویم که انجام دادنش برایمان دشوار است؟
ما اغلب در خلال انجام کارهای روزانه احساس ناتوانی و درماندگی می کنیم. نمی دانیم به کدام کار برسیم، با گزینه های زیادی مواجهیم که هیچ یک جنبه ی فوریت و اضطرار ندارد.
آزادی عمل ، مایه درد سرمان می شود، کارهایمان تنها زمانی جنبه فوریت و اضطرار پیدا می کند که تحت فشار عوامل بیرونی باشیم. در چنین شرایطی آزادی عمل در کار نیست. آن کار باید به مرحله ی اجرا در آید.
و شگفتی آور است که وقتی بر حسب ضرورت با تمام نیرو وارد میدان عمل می شویم، شادابی و نشاط و سرزنده بودنمان به میزان قابل توجهی افزایش پیدا می کند.
قرار گرفتن در جایگاه مرگ و نیستی یکی از بحث های روان شناسی است. وقتی راهی را در پیش می گیرید باید تا پایان راه بروید و هر خطری که پیش آید ناگزیر با آن رو به رو شده و سختی ها و دشواری ها را تحمل کنید.

چگونه سراغ کارهایی برویم که انجام دادنش برایمان دشوار است؟
این نکته را به یاد داشته باشید که ما مخلوقاتی هستیم که با محیط اطرافمان خو گرفته و به طور غریزی به افراد و اوضاع و شرایط پیرامونمان واکنش نشان می دهیم.
بنابراین اگر در کنج عافیت، زندگی آسوده و بی خطری را سپری کنید و اطرافیانتان وسواس گونه به فکر راحتی و رفاه شما باشند و به اصطلاح نگذارند آب در دلتان تکان بخورد. از انرژی و جنب و جوشتان به مقدار قابل توجهی کم می شود.
و برعکس وقتی خودتان را در معرض نابودی می بینید به ناچار به نیروهای اصیلی که در وجودتان هستند پناه برده و غلیان و فوران انرژِی ، راهتان را برای رسیدن به قله موفقیت هموار می کند.
مثلا برای اینکه شنا یاد بگیرید باید در آب های خروشان روزدخانه زندگی بدون دسترسی به نجات غریق و یا کمربند نجات به درون آن بروید و با امواچ سهمگینی که جان تان را تهدید می کند رو در رو شوید.
در این صورت است که توانایی هایتان را کشف می کنید که هرگز از آن آگاه نبوده اید. بنابراین از همین امروز هر از چندگاهی از روی عمد به کارهایی دست بزنید که از انجام آنها به شدت ترس و واهمه دارید.
مثلا اگر از صعود به ارتفاعات می ترسید در یک برنامه کوهنوردی سنگین چند روزه شرکت کنید و با بالا رفتن از کوه های بلند و ارتفاعات سر به فلک کشیده با ترس خود رو به رو شوید.
ممکن است در این سفر پرماجرا ، هوا گاهی سر و زمانی گرم شود، باد با سرعتی باور نکردنی به صورت تان بزند.
اما در تمام این مدت نباید تسلیم شده و از صعود صرف نظر کنید. در عوض پس از پایان سفر نسبت به خود استنباط دیگری پیدا خواهید کرد.
همانطور که گفتیم وقتی زندگی تان را در معرض نابودی می بینید به قابلیت ها و استعدادهایی متوسل می شوید و ذخیره ها و ابزار هایی را کشف می کنید که سال ها برای رسیدن به آرزوهای قلبی تان به آنها نیاز داشتید.
می توانید یاد بگیرید که وقتی زندگی تان در معرض نابودی است چگونه با ترس مبارزه کنید. برای این کار، فقط به یک کار مشغول باشید.
اغلب پیش می آید که ما در آن واحد چند کار محتلف را آزمایش می کنیم تا شاید بتوانیم از یکی از آنها موفق و سربلند بیرون آییم . غافل از این که در چنین شرایطی نیروی ذهن مان به چند قسمت تقسیم شده و از هیجاناتمان کاسته می شود.
بنابراین هر بار تنها با یک چالش رو به رو شوید.حتی اگر که دیگران این کار شما ار عاقلانه ندانند. فراموش نکنید که اگر هنگام مواجهه با خطر، آمادگی پذیرش شکست را نداشته باشید، شکست نمی خورید.
ما اغلب برای انجام هر کاری، این دست و آن دست می کنیم و کار امروز را به فردا موکول می کنیم ، به خصوص زمانی که از بیرون تحت فشار نباشیم. اما بعضی اوقات مصلحت حکم می کند که که پیش از آن که فک کنید آماده هستید،
دست به آن عمل بزنید. این کار ضمن غافل گیر کردن رقیب هایتان، باعث می شود که از ذخیره ها و ابزارهایتان به بهترین نحو ممکن استفاده کنید. چون با خودتان عهد بسته اید که کار را به سرانجام برسانید و عقب نشینی و پشیمانی برایتان انکان پذیر نیست.
مثلا بعضی اوقات با خودتان عهد کنید که به هر قیمتی رابطه ای راکد و یا موقعیتی آسوده و بی خطر را رها کرده و رابطه و پیوندتان را با آن قطع کنید.
مشاوره فردی–مقالات مرتبط